این ابهامها که اکنون با این وسعت بزرگنمایی میشود، همیشه در ذهن ما بوده است، ولی ما کمتر وجود آنها را حس میکردیم. ما و همة انسانهای دیگر در مواقع لزوم همواره بدون توجّه و ناخودآگاه پاسخهای این سؤالها را دادهایم و تکلیف خود را در مقام عمل روشن کردهایم. ما هیچ وقت موتور زندگی خود را خاموش نکرده و هیچ وقت از حرکت نایستادهایم. ما در هرلحظه تنها یک کار را بر کارهای دیگر برگزیده و از آن استقبال کردهایم. ساعتهای عمر ما هیچگاه خالی از برنامه نبوده است. . .
ولی الآن به این گزینشها و ترجیحها به چشم تردید مینگریم؛ آیا نمیتوانستیم ساعتهایی را که به تحصیل علم پر کردهایم با برنامة دیگری بهرهورتر سازیم؟ آیا ساعات استراحت ما به هدر نرفتهاست؟ برای آنکه ارزش بالاتری به چنگ آوریم چه باید میکردیم و از این پس چه کنیم؟
آنکس که به کارهای شگفتآور و غریب دست میزند، خود را از بلندی بر تودهای از پوشال یا مقوّا میافکند؛ در منظر دیگران شیشه میخورد، با اتومبیل یا موتور از ارتفاع زیاد به پایین میآید یا با حیوانات وحشی انس برقرار میکند به دنبال چیست؟ آنکس که برای آیندة خود هنرپیشگی یا قهرمانی را تدارک دیده به دنبال چیست؟ او پاسخی اجمالی به این سؤالها دادهاست، او ارزش خود را ناخودآگاه در قدرتمندی، انگشتنمایی، محبوبیت یا شهرت جستجو میکند.
جامعهای که در آن کلمة «دکتر» چمران بیش از «شهید» چمران بر زبانها میگردد، گویا ناخودآگاه ارزش مدرک دکترا را بیش از شهادت میشناسد. زیرا واژة «دکتر» و «شهید» هر دو به نحوی در بزرگداشت و احترام به این شخصیت، نقش ایفا میکند و انسانها همیشه در مقام ابراز ارادت و تجلیل از دیگران به دنبال گویاترین و رساترین واژه هستند. هریک از این دو، که بیشتر استعمال میشود بر ارزشمندی و اهمیت معنی و محتوای خود در نظر مردمان گواهی میدهد.
مجموعة تصاویر و تابلوهایی که آلبومها یا دیوارها را رنگین نمودهاند نیز نمایانگر ارزش صاحبان عکس در نظر گردآورندة آن است، این تصاویرِ بیزبان، به گویاترین آهنگ پیشرو قرارگرفتن و پیشِ رو قرارگرفتن کسی را فریاد میکند؛ کسیکه به جمعآوری چهرة عالمان و دانشوران میپردازد خاموش و بیسر و صدا ارزش علم را تبلیغ میکند. آنکس که تصویر شهدا را گردآورده است آرزوی مرگ سرخ دارد و ارزش شهادت را بزرگ دانستهاست، دیگری که سیمای بازیگران و هنرپیشگان و خوانندگان را انتخاب میکند به زبان حال بر ارزش هنر یا شهرت و محبوبیت مهر تأیید مینهد. . .
این پاسخهای ناخودآگاه هرچند فراوان و فراگیرند امّا روح حقیقتجوی ما را سیراب نمیکنند. کاوش امروز ما بههدف یافتن پاسخی دقیق برای این سؤالها و تعیین مهمترینها و ارزشمندترینها است وگرنه پاسخهای فاقد تأمّل و مقطعی، متن زندگی ما را پرکرده است. ما میخواهیم شاهراه حرکت خود را که به مقصدی معقول، منتهی میشود، معین کنیم. زیرا کسیکه بیهدف بهراه افتادهباشد در هر گوشة مسیر منظرهای فریبا ساعتی او را به درنگ میطلبد. . . . و برای ساعت بعد نیز پاسخی از این دست فراوان است. چنین کسی آیا به مقصد خواهد رسید؟
زمانی برای رسیدن به غذایی گوارا تلاش میکند، گاهی لباسی آراسته همّت او را میفرساید، گاهی تهیة یک وسیلة جذّاب برای او مهمترین میشود، یک زمان در پی موفقیت در صحنة مسابقه، زمان دیگر ورود به دانشگاه، یکبار تشکیل خانواده، بار دیگر تهیة مسکن، همین طور جمع لوازم منزل، تهیة اتومبیل، آسایش بیشتر، لذّت کاملتر، شغل بهتر، تفریح فراوانتر، مقام بالاتر، حقوق افزونتر و. . .
آیا بزرگترین هدف حرکت ما تنها بهرهگیری از این مناظر دیدنی است؟ بدون شک «نه». هدف زندگی انسان باید از وجود او بزرگتر و کاملتر باشد تا هزینة عمر انسانی در مقابل آن، مقرون بهصرفه و معقول باشد. امور کوچکی که ظرف گستردة وجود آدمی را پر نمیکند، هیچگاه توان ارضا و اقناع او را ندارد و هرگز او را آرام و آسودهخاطر نمیگرداند. کسی که هدف متعالی زندگی خود را نشناختهاست، همچون حیوان آسیا به دور خود میگردد. زمان، توان و سرمایه خرج میکند، امّا نتیجهای نمیگیرد و از این حرکت طاقت فرسا ذرّهای بهپیش نمیرود. بلکه هرلحظه که میگذرد، همچون کرم ابریشم مقیدتر و محدودتر میشود و بیرونآمدن از شرایطی که خود فراهم آورده برایش دشوارتر میگردد.
امّا آنکس که مقصد زندگی را بهخوبی دریافتهاست، ششدانگ توان خود را برای رسیدن به آن مقصد، هزینه میکند. و اگر گاهی بهظاهر از مسیر بیرون میرود، برای تجدید قوا و کسب آمادگی بیشتر است؛ مانند رانندهای که برای استراحت یا تأمین سوخت اتومبیل موقّتاً از جاده خارج میشود. هرچه این توقّفها در زودتر و یا بهتر رسیدن او مؤثّرتر باشد، اهمیت بیشتری دارد و موجّهتر به نظر میرسد و البتّه هرچه زمان برای رسیدن به مقصد کوتاهتر و یا رسیدن به هدف پراهمیتتر باشد این درنگها و توقّفها نامرغوبتر است.